گفته هایی از دکتر فرهنگ هلاکویی
وقتی میخواهید راجع به چیزی فکر نکنید ولی نمیتوانید، دلیلش این است که پرونده ی آن موضوع را به درستی در ذهنتان نبستهاید !
آن را به درستی ارزیابی نکرده و تجزیه و تحلیل نکردهاید. تکلیف خوب و بد و اشتباه و خطا را در آن مشخص نکردهاید... یعنی مثل پرونده دادگاهی است که باز است و تکلیف طرفین هنوز معلوم نیست. به عنون مثال در ارتباط با رابطه باید آن را بشکافید که چگونه آغاز شد؟ چرا بیخودی یا باخودی ادامه پیدا کرد؟ چه عواملی موجب بهتر شدن یا بدتر شدن آن شد؟ اشتباهها کجا بودند؟
و اینکه هر کسی، کجا و چه اشتباهی کرد؟ درنهایت:
"چگونه با این موضوع باید برخورد کنم ؟"
مثلن اگر حرفتان این است که "چرا او با من چنین کرد؟" پاسخی وجود ندارد! چرا که سؤالی را باز کردهاید که چه بسا نه شما و نه آن شخص هم پاسخاش را نمیدانید.
پس چون سؤال بیخودی را طرح کردهاید، منتظر پاسخی هستید که اصلن وجود ندارد.
در نتیجه موضوع در ذهن شما میماند و چون در صحنه ذهن حاضر است، به این دلیل در فکرتان هم همیشه حاضر است!
دوم اینکه اگر فکر همچنان در ذهنتان باقی است، به این دلیل است که در حال حاضر زندگی شما خالی است، وقت آزاد دارید و ذهن سر وقت آنها می رود.
سوم اینکه عادت کردهاید که دور مطالب بچرخید و این حالت روانی شما از نوع توصیفی است که دائمن به دنبال موضوعی می گردد که همۀ حواشی و زوایای آن بدون آنکه فرقی یا فایدهای داشته باشد، به ذهنتان بیاورد.
این پرونده برای شما مانند کتابی است با فصول مختلف. و چون باز است، زمانی که غمگین هستید فصل غم آن را باز می کنید و وقتی شاد هستید فصل شادیاش را و الی آخر...
این همان چیزی است که خیلیها از طریق درد دل کردن های زنانه، به نوعی موضوعهای ناتمام را در ذهنشان باقی میگذارند و مرتب نشخوار میکنند! ولی اگر این درد دل های زنانه با یک متخصص روانشناس و روان درمانگر باشد، فقط در روی زبان و توی ذهن باقی نمی مانند، بلکه با کمک متخصص و بوسیله فقط خود شما، بطور واقعی، علمی، عملی و منطقی برسی شده و راه حل درستی برای شخص شما پیدا می شود.
پس، پرونده را باید به درستی و براساس واقعیت بررسی کرد و دربارهاش تصمیم قطعی و نهایی را گرفت.